هر مجله یا کتابی در مورد زیبایی بخوانید شامل اصولی است که توصیه شده از آنها پیروی کنید. اگر به پیشخوان یک فروشگاه بزرگ مراجعه کنید، دلایل فراوانی می شنوید که چرا باید هزینه نسبتا زیادی برای کرم دورچشم با فلان مارک یا کرم ضدچروک با مارکی دیگر بپردازید و سعی دارند متقاعدتان کنند که برای کرمی که ده سال صورت تان را جوان تر می کند، این اصلا هزینه زیادی نیست. یا مثلا مادرتان اصرار دارد قبول کنید که موهای به این بلندی مناسب سن و سال تان نیست. دختر نوجوان تان هم احتمالا التماس تان می کند که موهای خاکستری تان را رنگ کنید.
من چندان طرفدار قوانین و اصول نیستم، در حقیقت همیشه دنبال دلایلی هستم تا این اصول را بشکنم. پس چهارده قانون زیبایی را که بهتر است نادیده بگیرید با دلیل برای تان می گویم. اجازه دهید با کرم ضدچروک معجزه گری شروع کنم که دارید خودتان را برای خریدنش می کُشید!
باور اشتباه 1: این کرم گرانقیمت، چروک های تان را برطرف خواهد کرد
ظاهرا هر زنی یکی از این کرم ها دارد. به یک فروشگاه می روید و فروشنده تلاش می کند به شما کرم دورچشم، کرم ضدچروک، سرِم و شیرپاک کن و انواع محصولاتش را بفروشد تا بتوانید چند سال از سن چهره تان کم کنید. اما واقعیت این است که هیچ لوسیون یا معجونی جوان تان نخواهد کرد، بجز احتمالا ویتامین آ، که البته اگر واقعا می خواهید نتیجه بگیرید باید از نسخه های فرمولی قوی استفاده کنید. اگر می خواهید این چروک ها را بردارید، از پیشخوان فروشگاه ها دورشوید و به پزشک متخصص پوست مراجعه کنید. لیزر، پرکننده های صورت، بوتاکس و لیفتینگ واقعا می توانند این ترفندها را اجرا نمایند اما این روش ها هم تهاجمی هستند و هم پرهزینه.
باور اشتباه 2: اگر سن تان بالا رفت دیگر موهای تان را بلند نگه ندارید
این قانونی است که شکستنش را خیلی دوست دارم. هیچ دلیلی ندارد که چون فلان کارشناس زیبایی می گوید مجبور شوید بعد از سن خاصی موهای تان را کوتاه کنید. درست است که با بالا رفتن سن، موهای مان شکننده تر شده و به انبوهی زمانی که 25 یا حتی 35 سال داشتیم نیست، اما بسیاری از خانم ها در سن 50، 60 و 70 سالگی هم می توانند موهای خوب و زیبایی داشته باشند. اگر موهای شما فرم و حالت زیبایی دارد و متناسب با صورت تان است، می توانید تا هراندازه که دوست دارید بلند نگهش دارید.
باور اشتباه 3: هرگز موهای بالای ابروهای تان را بر ندارید
یک باور قدیمی وجود دارد که نباید هیچ وقت موهای بالای ابرو را برداشت. معنی ندارد، بچینیدشان! اگر این کار را نکنید ابروهای شما آن طور که باید تمیز و مرتب به نظر نخواهند رسید. به هر فرد خبره ای در این زمینه مراجعه کنید، تمام زیر و بالای ابروهای تان را تمیز خواهد کرد و خودتان می بینید که چه تاثیری در چهره تان دارد.
باور اشتباه 4: موهای تان را هر روز نشویید
احتمالا شنیده اید که شستن هر روزه موها درست نیست و اگر چنین کنید، موهای چرب تان را هر روز بشویید دیگر شفاف و براق نخواهند بود. من که باور نمی کنم، خودم به عنوان کسی که موهای چرب دارد، هرگز نتوانسته ام بیشتر از دو روز موهایم را نشسته نگه دارم یا پودربچه به موهایم نپاشم تا چربی را جذب کند( و چقدر هم این ترفند را دوست دارم!). اگر این کار را نکنم موهایم ظاهری چرب و ناخوشایند خواهند داشت. وحشتناک! امروزه فرمولاسیون شامپوها جوری است که می توانید روزانه از آنها استفاده کنید. چیزی که به موهای تان آسیب می زند، حالت دهنده های گرمایشی هستند. اگر امکانش هست اجازه دهیدموهای تان با هوا خشک شود و کمی دور از این ابزار استراحت کند، بگذارید حالت طبیعی خودش را داشته باشد.
باور اشتباه 5: بافتن موها برای خانم های بالای 30 سال مناسب نیست
اگر احساس می کنید موهای بافته شده به شما می آید، هیچ دلیلی وجود ندارد که نتوانید در این سن و سال موهای تان را ببافید. تردید نداشته باشید و چشمان گردشده دخترتان را نادیده بگیرید.
باور اشتباه 6: همیشه به مژه های پلک بالای تان ریمل بزنید
من هیچ وقت به مژه های بالاییم ریمل نمی زنم و همیشه هم خوب به نظر می رسند. به سلیقه خودتان بستگی دارد و یک انتخاب فردی است. من دوست ندارم مژه هایم با ریمل به چشم بیایند. فکر می کنم بدون ریمل خیلی طبیعی تر است.؛ موضوع ساده ای که به پسند شما برمی گردد.
باور اشتباه 7: همیشه گران یعنی بهتر
خیلی از زنان تصمیم می گیرند که موهای شان خاکستری بماند، به دلایل زیاد: رنگ خاکستری موهای شان قشنگ و درخشان است، مایل به پذیرفتن دردسرها و هزینه های رنگ مو نیستند یا می خواهند زندگی را همان گونه که به پیش می رود بپذیرند، چین و چروک ها، موهای خاکستری و ... بعضی از زنان ثروتمند و خیلی از آنهایی را که نسبت به زیبایی شان حساس هستند را می شناسم که از مرطوب کننده ها و لوازم آرایش معمولی استفاده می کنند. این هم بسته با انتخاب و عادت شما دارد. بنابراین چه زمانی باید پول خرج کرد و چه وقت لازم نیست؟ اصلی وجود دارد که باورش دارم: برای محصولاتی که برای مدت خیلی کوتاهی روی پوست می مانند زیاد پول خرج نکنید. یعنی پاک کننده های آرایش. در واقع اگر چنین محصولی گرانقیمت باشد یعنی پول تان را هدر داده اید.
محصولاتی مانند کرم پودر و سایه چشم اگر از مارک معتبرتری باشند، کیفیت بالاتری داشته و بهتر هستند.
اگر می خواهید چروک ها را بردارید، از فروشگاه ها دورشوید و به پزشک متخصص پوست مراجعه کنید
باور اشتباه 8: لاک ناخن های دست ها و پاها باید یکجور باشند( مانیکور و پدیکور مشابه)
دلیلی وجود ندارد که انگشت های دست و پای تان مثل هم باشند. درواقع این روزها رایج است رنگ لاک ناخن های دست و پا کاملا متفاوت باشد.
باور اشتباه 9: مو قرمزها نباید رژلب قرمز استفاده کنند
نمی دانم این باور از کجا آمده، اما واقعا خنده دار است. اتفاقا رژلب قرمز برای موقرمزها خیلی هم خوب و معرکه است.
باور اشتباه 10: زنان چشم آبی نمی توانند آرایش آبی برای چشم های شان داشته باشند
زنان چشم آبی می توانند رنگ آبی را برای آرایش چشم های شان انتخاب کنند، اگر چشمان شما آبی است اتفاقا خوب است که خط چشم آبی یا سایه ملایم فقط روی پلک های تان داشته باشید چون آبی پررنگ می تواند چشم های تان را از مرکز توجه خارج کند.
باور اشتباه 10: عطر را فقط روی مچ های دست و پشت گوش ها اسپری کنید
در مورد جای اسپری کردن عطر هرکسی قانون خودش را دارد. یک از صاحبنظران در این مورد توصیه می کند عطر را بین ترقوه و سینه های تان اسپری کنید. بعضی ها نیز اصرار دارند که باید عطر را روی نقاط نبض دار استفاده کرد: مچ ها یا پشت گوش ها. برخی دیگر هم فکر می کنند باید عطر را در هوا اسپری کرده و از میان آن رد شویم! واقعا قانونی وجود ندارد جز این که بهترین کار این است آن را مستقیما روی لباس اسپری نکنیم. شما هم می توانید شیوه مورد علاقه تان را انتخاب کنید و راحت باشید.
باور اشتباه 11: هرچقدر جوش و چروک صورت تان بیشتر باشد، باید بیشتر آرایش کنید
آرایش تند برای هر کسی جلوه خوشایندی ندارد بجز هنرپیشه های تئاتر و دلقلک ها. کرم پودر و کانسیلر توسط چین و چروک ها خورده می شوند و پوششی برای آنها نیستند. سعی کنید ابتدا با کرم پودر پوست تان را یکنواخت کنید و سپس روی نقاط ناهموار و قرمز را با کرم پودر بپوشانید. برای این که چین و چروک های تان جلب توجه نکند چشم های تان را با کمک سایه چشم و ریمل بزرگ تر جلوه دهید، لب های تان رنگ ملایم داشته باشد و گونه های تان هم سایه ای از رنگ صورتی. جوش را هم می توانید با کانسیلری که کاملا همرنگ با پوست تان است بپوشانید. از انگشت تان استفاده کنید و کانسیلر را مستقیما روی جوش نکشید چون ممکن است آلوده به میکروب جوش تان شود.
باور اشتباه 12: هر زنی باید از یک کرم دورچشم خیلی خوب و شیرپاک کن عالی استفاده کند
شما لزوما به کرم دور چشم نیاز ندارید، در مورد شیرپاک کن هم فقط آنهایی که پوست شان چرب بوده و مستعد میکروبی شدن است به آن نیاز دارند. مهم نیست که آرایشگر به شما چه گفته است. یعنی اگر کرم دور چشم و شیرپاک کنی دارید که به پوست شما حس و جلوه خوبی می دهد همان را نگه دارید. اصلی که به آن معتقدم این است که زیبایی واقعی از درون نشات می گیرد، از حسی که به خود داریم. بنابراین اگر لوسیون ها و کرم های خودتان احساس بهتری به شما می دهند از همان ها استفاده کنید.
باور اشتباه 13: موهای خاکستری شما را نامرتب جلوه می دهد
احتمالا این برچسب ها را در مورد موهای خاکستری شنیده اید این که مثلا موی خاکستری شما را پیر نشان می دهد، یا مانند آنهایی می شوید که اهمیتی به سرووضع شان نمی دهند. درست نیست! این که رنگ خاکستری موها، سن تان را بیشتر جلوه می دهد واقعیت ندارد، این فقط یک عقیده است که فردی می باشد. و ازآنجایی که در بعضی خانم ها در دهه سی زندگی شان موها شروع می کنند به خاکستری شدن، پس ربطی به سن و سال ندارد. زنان زیبا و مشهوری هستند که موهای جذاب و خاکستری رنگ دارند. خیلی از زنان تصمیم می گیرند که موهای شان خاکستری بماند، به دلایل زیاد: رنگ خاکستری موهای شان قشنگ و درخشان است، مایل به پذیرفتن دردسرها و هزینه های رنگ مو نیستند یا می خواهند زندگی را همان گونه که به پیش می رود بپذیرند، چین و چروک ها، موهای خاکستری و ...
باور اشتباه 14: هرگز نگذارید ریشه موهای رنگ شده تان دیده شود
یکی از بزرگ ترین اصول زیبایی که سالهاست رواج دارد این است که هرگز اجازه ندهید ریشه موهای رنگ شده تان معلوم شود. چون هم علامت احتمال بارداری است( ممنوعیت رنگ کردن موها در سه ماهه اول بارداری) و هم علامت تنبلی! اما سایه های زاویه داری از رنگ روی موها امروزه واقعا شیک است
این افکار خودمان است که کمکمان میکند، یا به ما آسیب میزند. وقتی فکر ما تغییر میکند، همه چیز در دنیای بیرون آرامآرام شروع به تغییر میکند.
"یک اثر هنری فوقالعاده، زیبا و گرانبها جلوی رویت است! بسیار استادانه و پرجزییات درست شده؛ زحمت شبانهروزی از هنر و فداکاری! رنگها و بافتهای آن مثل هیچ چیز دیگر نیست. چنان درخششی دارد که چشم را خیره میکند. بااینحال تو انتخاب میکنی که چشمانت را به مگس سیاه ریزی بدوزی که روی آن نشسته است. چرا باید اینکار را بکنی؟"
لبخندی زد و در سکوت به من خیره شد!
گفتم، "ببین، مسئله این است که در این دنیا نمیتوان 100? به کسی اعتماد کرد. زندگی، مثل هنر، غیرقابلپیشبینی است. شما حق انتخاب دارید: یا آن را تحسین کرده و به دنبال بهترین باشید یا بنشینید و منتظر بدترین باشید."
گفت، "اگر منتظر بدترین باشی، هیچوقت ناامید نمیشوی."
جواب دادم، "آره ولی کی اینطوری زندگی میکنه؟ هیچکس! آدم اگر بخواهد اونطوری زندگی کند هر روز آرامآرام میمیرد، بدون اینکه بتواند واقعاً زندگی کند."
این مکالمهای بود که امروز با یکی از شاگردانم داشتم. او با گفتن اینکه انتظار اتفاقات منفی را داشتن روش برخورد و کنار آمدن او با زندگی است. اگر شما هم طرزفکر او را دارید، وقتش است که کمی بیشتر به آن فکر کنید.
البته اشتباه نکنید، جنگی که وارد آن شدهاید ربطی به حرفها و اعمال دیگران ندارد، به اتفاقاتی که در گذشته افتاده یا نیفتاده هم همینطور. همه چیز در ذهن شماست که به آن منفیگرایی اهمیت میدهد.
باور به افکار منفی بزرگترین سد در راه خوشبختی و موفقیت است. نگرش شما به زندگی از قفس درونی احساسی که خودتان را اسیر آن کردهاید سرچشمه میگیرد. در ادامه این بحث به بعضی نشانههای مشخصی که ثابت میکند باید طرز فکرتان را تغییر دهید اشاره میکنیم:
1. هیچ چیز جز منفیها را نمیبینید.
اگر تصمیم داشته باشید از زمان حالتان لذت ببرید، یاد خواهید گرفت که روی مثبتها متمرکز شوید. کاری که باید بکنید این است که به افکار منفی میدان ندهید. چه افکار خودتان باشد چه دیگران. نادیده گرفتن و توجه نکردن به افکار منفی به این معنی نیست که سرتان را بر برف فرو کنید؛ معنی آن این است که اجازه ندهید منفیگرایی دیدتان را تار کند و بر تجربه شما از زمان حال مسلط شود.
منفیگرایی هیچوقت باعث بهتر شدن زمان حالتان نخواهد شد، حتی بااینکه ما انسانها طوری طراحی شدهایم که تصور میکنیم افکار منفی، نگرانیها و ترسهایمان هم تاثیرات مثبتی دارند. وقتی عمیقاً یک فکر منفی را بررسی میکنیم، خواهیم دید که منفیگرایی هیچ فایدهای به دنبال ندارد. تمرکز کردن بر روی منفیها هیچکس را آدم بهتری نمیکند، باعث پیشرفت کسی هم نمیشود. درواقع، واقعیت دقیقاً متضاد این است.
2. به طور خستگیناپذیری دربرابر واقعیت مقاومت میکنید.
به صداهای درونی خودتان گوش کنید. ببینید آیا میتوانید مچ خودتان را در حال شکایت کردن خودآگاه یا ناخودآگاه از وضعیت کنونی زندگیتان، حرفها یا اعمال دیگران، گذشتهتان، محیط اطرافتان یا حتی آبوهوا بگیرید. شکایت کردن یعنی قبول نکردن واقعیت. اینکار معمولاً بار سنگینی از منفیگرایی و استرس همراه خود میآورد.
وقتی شکایت میکنید، خودتان را به یک قربانی تبدیل میکنید. از طرف دیگر وقتی عملی مثبت انجام میدهید، در وضعیت قدرت قرار میگیرید. بنابراین اگر چیزی واقعاً اذیتتان میکند، وارد عمل شوید و وضعیتتان را تغییر دهید یا فراموشش کنید. یا باید آن وضعیت را قبول کنید یا از آن خارج شوید، یکی از این دو. هر کار دیگری احمقانه است.
به خودتان یادآور شوید، حتی بارها و بارها اگر لازم باشد، اگر چیزی نمیتواند تغییر کند، باید نگرشتان نسبت به آن را تغییر دهید. وقتی هر کاری که از دستتان برمیآمده را انجام دادهاید، شادی یعنی به خودتان اجازه دهید با آنچه هست مشکلی نداشته باشید نه اینکه مدام آرزوی تغییر آن را کنید یا نگران اتفاقاتی باشید که نیفتاده است. چیزی که هست، چیزی است که باید میبوده، بقیه بر عهده خودتان است.
3. تمایل به متهم کردن دیگران دارید.
رها کردن به ما آزادی احساسی میدهد و آزادی احساسی تنها شرط خوشبختی است. اگر هنوز در قلبتان اسیر چیزی هستید، مثل خشم، عصبانیت، حسادت و از این قبیل احساسات، نمیتوانید آزاد باشید. و اینکار باعث نمیشود بتوانید قلب آدمهای دیگر را عوض کنید، فقط مال خودتان را عوض میکند. این را باید بدانید.
شمشیر را زمین گذاشته و حمله کردن به دیگران در ذهنتان را کنار بگذارید. قویترین آدم قویترین جنگنده نیست. اتفاقاً فرد قوی کسی است که بتواند در زمان خشم خود را کنترل کند.
4. نگران همه چیز هستید.
تنها کاری که نگران بودن میکند این است که لذت را از شما میدزدد و درگیر هیچتان میکند. مثل این میماند که از تخیلتان برای درست کردن چیزهایی که نمیخواهید استفاده کنید. نباید خودتان را وارد موقعیتهایی در ذهنتان کنید که تمام گزینههایتان بد و منفی هستند.
یادتان باشد، چیزی که به آن نگاه میکنید نیست که مهم است، چیزی که میبینید اهمیت دارد. همیشه دو راه برای برخورد با وضعیت کنونیتان وجود دارد. هرکدام از این راهها مثل یک آجر میماند که میتوانید از آن هم بعنوان پایه برای ساخت یک بنا استفاده کنید و هم برای شکستن شیشه پنجره امید و خوشبختیتان.
نکته مهم این است که چیزهایی که در دنیای بیرون وجود دارد قرار نیست همیشه کامل و بیایراد باشند. دست از نگرانی بردارید، به درون خودتان تمرکز کنید و هوشمندانه رفتار کنید. در ذهنتان میتوانید به هر جایی که میخواهید برسید. و بقیه زندگیتان دقیقاً همان راهی را میرود که ذهنتان میرود.
5. انتظاراتتان موجب استرستان است.
انتظارات غیرضروری را کنار بگذارید. قدر همان چیزهایی که هست را بدانید. مهم نیست که لیوانتان نیمه پر یا نیمه خالی باشد. همین که لیوان دارید و چیزی در آن است باید شکرگزار باشید. اینکه انتخاب کنید مثبت بوده و نگرشی شکرگزارانه داشته باشید در همه کارهایتان اثر میگذارد. اندازه خوشبختی و موفقیتتان در ارتباط مستقیم با اندازه افکار و طرزفکرتان است.
مطمئناً همیشه همه چیز آنطور که شما دوست دارید پیش نخواهد رفت. به امید بهترینها باشید ولی انتظارتان را کمتر کنید. واقعیت را بپذیرید و با آن نجنگید. اجازه ندهید چیزی که انتظار داشتید اتفاق بیفتد چشمتان را به روی همه اتفاقهای خوبی که دور و برتان میافتد ببندد. حتی اگر اوضاع آنطور پیش نرود که میخواهید، باز هم ارزشش را دارد چون باعث شده چیز جدیدی را احساس کنید و درسی جدید به شما داده است.
6. یک زندگی بدون درد میخواهید.
درد بخش آزاردهندهای از انسان بودن است اما برای زندگی لازم است. درد ذهن، قلب و جسم را قوی میکند. اگر کل زندگیتان همه چیز برایتان خوب بوده باشد نمیتوانید قوی، شجاع یا موفق باشید. شما نیاز به تجربیات واقعی زندگی دارید و هیچ چیز تا زمانی که تجربهاش نکردهاید واقعی نخواهد بود.
صادقانه بگوییم، زندگی تا حد زیادی مثل بازی شطرنج است. برای برنده شدن باید یک حرکت انجام دهید، حتی وقتی شرایط سخت باشد و اوضاع آنطور که توقع داشتید پیش نرفته باشد. اینکه تصمیم بگیرید چه حرکتی انجام دهید به دانش و تجربه شما که در طول مسیر به واسطه اتفاقات بد یاد گرفتهاید، بستگی دارد.
7. هیچوقت به چیزی که دارید راضی نیستید.
استرس و خستگی وقتی بیشتر از حد کافی داریم ولی باز بیشتر و بیشتر میخواهیم بیشتر خواهد شد تااینکه تقریباً هیچ نداشته باشیم و کمی بخواهیم. به عبارت دیگر، ما بعنوان انسان وقتی کمبودهای زیادی داشته باشیم، نارضایتی کمتری هم داریم. اگر جزییات را کنار بگذاریم، رمز موفقیت این است که کمتر بخواهیم و قدر چیزهایی که داریم را بدانیم.
خیلیها همیشه درگیر چیزهایی هستند که نمیتوانند داشته باشند و حتی لحظهای به این فکر نمیکنند که واقعاً چه میخواهند داشته باشند. باید از خودتان سوال کنید: "آیا این چیزها واقعاً بهتر از چیزهایی است که الان دارم؟"
خوشبختی داشتن گرایش قدرشناسی و شکرگزاری است. دست خودتان است که امروزتان را بهترین کنید یا بدترین. ما خودمان باعث بدبختی یا خوشبختی خودمان هستیم. میزان تلاش برای هر دو اینها یکسان است.
8. از آخرین باری که چیز جدیدی یاد گرفتید خیلی وقت است که میگذرد.
بهترین درمان برای احساس دلمردگی یادگرفتن یک چیز تازه است. این تنها روشی است که هیچوقت با شکست مواجه نمیشود، فقط پیشرفتتان میدهد. بدنتان پیر میشود، ممکن است بعضی شبها دراز بکشید و به پشیمانیهای گذشته فکر کنید، دلتان برای تنها عشقتان تنگ شود، دنیای اطرافتان را ببینید که پر از اعمال و افکار مسموم است یا به این فکر کنید که طوری احترامتان را خدشهدار کردهاند.
فقط یک روش برای التیام یافتن از این افکار وجود دارد: یاد گرفتن. اینکه یاد بگیرید دنیای اطرافتان چطور بالا و پایین میرود. اینکه یاد بگیرید چه چیزهایی به هیجان میآوردتان و درمورد آن بیشتر بدانید. این تنها تلاش مفیدی است که هیچوقت از آن پشیمان نخواهید شد. یاد گرفتن التیام یافتن است. فقط کافی است به لیست کارهایی که دوست دارید یاد بگیرید نگاهی بیندازید و شروع کنید.
9. در گذشته زندگی میکنید.
نوستالژی گاهیاوقات لازم است. همه ما با فکر کردن به گذشته میتوانیم درسهای زیادی از تجربیات قبلیمان بگیریم. بااینحال اگر فکر کردن به گذشته تمام زمان حال شما را درگیر خود کند، مخصوصاً اگر فکر میکنید زندگیتان در زمان حال برایتان کافی نیست، وضعیت فکری جالبی نیست و هیچ نتیجهای جز خستگی و ناامیدی برایتان نخواهد داشت.
اجازه ندهید گذشته زمان حال را از شما بدزدد. گذشته شما معرف شما نیست، در جنگ با شما هم نیست. گذشتهتان فقط باعث قویتر شدن چیزی شده که امروز هستید. این را به خاطر داشته باشید و پیش روید.
راهکارها :
یک طرز فکر موثر طرز فکری است که از منابع موجود (زمان، انرژی و تلاشهایتان) استفاده کند و از آنها برای ایجاد تغییرات مثبت بهره ببرد. این نیست که سعی کنید همه چیز را امتحان کنید و همه چیز باشید. باید از چیزهایی که دارید بهترین استفاده را برده و از زندگی کردن لذت ببرید. نگرش و طرز فکر شما اساس و بنیاد همه اتفاقاتی است که در زندگیتان میافتد. مجموعهای از همه باورها، رفتارها، احساسات، عواطف و گرایشات شماست.
در تلاش برای اصلاح طرز فکر، نکات زیر میتواند به دردتان بخورد:
– حس ایمان، قطعیت و هدف
– انگیزه، تمرکز و تعهد مداوم برای کارهای منطقی
– بینش روشن نسبت به موانع و فرصتهای موجود
– احساس آرامش و لذت از پیشرفتهای روزانه