پيام
+
[وبلاگ]
پرسه در حوالي زندگي، روايت مصطفي مستور - http://safavygilan62.ParsiBlog.com/Posts/495/%81%d1%d3%e5+%cf%d1+%cd%e6%c7%e1%ed+%d2%e4%cf%90%ed%a1+%d1%e6%c7%ed%ca+%e3%d5%d8%dd%ed+%e3%d3%ca%e6%d1/
ماييم و نواي بي نواي
90/9/17
ماييم و نواي بي نواي
آن بالا که بودم، فقط سه پيشنهاد بود. اول گفتند زني از اهالي جورجيا همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه اي در سواحل فلوريدا داشته باشيم. با يک کوروت کروکي جگري. تنها اشکال اش اين بود که زنم در چهل و سه سالگي سرطان سينه ميگرفت. قبول نکردم. راست اش تحمل اش را نداشتم. بعد موقعيت ديگري پيشنهاد کردند : پاريس خودم هنرپيشه مي شدم و زنم مدل لباس. قرار بود دو دختر .................