جالب ؛ خواندنی و دیدنی شنبه 91/4/24 , 11:20 ص • صفوی • نظر یه استاد داشتیم عشق پدر و مادرش بود و معمولا چند دقیقه ی آخر کلاس از محبت به پدر و مادر حرف میزدسر امتحان بودیم که دیدم به زور 6 میشم واسه همین برداشتم یه شمع کشیدم که داره آب میشه بعد کنارش نوشتم عشقم مادر بعد یه قلب کشیدم توی قلبه نوشتم بهشت در دستان توست پدر(این جمله نمیدونم از کجا به ذهنم خطور کرد :دی)برگه رو دادم گفتم یا بهم 6 میده یا 10 میده قبولم میکنه، وقتی نمرم اومد داشتم شاخ در میاوردم درست بهم 20 داده بوددم استادم گرم بهم یه درس خوبم داد که بعد از دادن نمره به مادرم تو هم نگفتم! به افتخار همه مادرها آزارم میدهد دیدن آن منظره که مادری کودکش را سیلی میزند... ولی کودک بازهم دامانش را رها نمیکند! کجاست آن قاضی تا حکم کند که مادر منبع محبت است یا کودک ...؟!!! (زنده یاد حسین پناهی) قسمتی از دیالوگ ماندگار پرویز پرستویی در فیلم مارمولک : شاید درهای زندان به روی شما بسته باشداما درهای رحمت خداوند همیشه به روی شما باز است ...و این قدر به فکر راه های دررو نباشید ... !!خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیستخدا، خدای آدم های خلافکار هم هستفقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمیگذارداو: اند ِ لطافتاند ِ بخششاند ِ بیخیال شدناند ِ چشم پوشی و رفاقت است ... چقدر پیر شدی مرد ... تولدت مبارک مرد دوست داشتنی سینمای ایران حروم اون آمپولیه که دونه ای 220 هزار تومن پولشه و تو باید ماهی سه تاشو بزنی...حروم زندگی این بدبخته که حسرت یه عروسی به دلش مونده..زده بالا ، متوسل شده به تابلوی کائنات...حروم اون نزول خوره که اگه سر ماه پول با اسکونتش حاضر نباشه ، اسباب و اثاثیه پدر و مادر من رو بعد از 30 سال کار تو آموزش و پرورش این مملکت میزیزه سر کوچه...حروم اون ماشینی که آیینه بغلش ، دیه ما سه نفره ( دیالوگ حمید فرخ نژاد.......گشت ارشاد) نخستین کارگردان زن سینمای ایران دچار فراموشی شده است فرزند شهلا ریاحی می گوید: مادر دچار فراموشی شده است و تاریخ و زمان و نام برخی آثارش را به یاد نمی آورد و با گذشت 2 سال از فوت پدرم «اسماعیل ریاحی» هنوز تصور می کند که مراسم چهلم او را برگزار نکرده اند.او ادامه می دهد: مادر حتی به یاد نمی آورد 2 نوه دارد. ریاحی به دلایلی که برایم توضیح داد معتقدبود که مادر قادر به مصا...حبه نیست چون تاریخ و نام فیلم ها را به درستی به یاد نمی آورد. سپسگوشی را به «شهلا ریاحی» بازیگر پیشکسوتی که کارنامه درخشانی دارد و خاطره های بسیاریاز آثارش داریم، می دهد. «شهلا ریاحی» بسیار سرزنده، مهربان و دوست داشتنی آن طرف خط صحبتمی کند و می گوید: خیلی خوشحالم که با من تماس گرفتیدو یادی از من کردید و بعد از التماس دعا خداحافظی می کند. همانطور که گوشی را قطع می کنم خاطره بازی های خوب و به یادماندنی «شهلا ریاحی» را مرور میکنم، به خصوص بازی زیبا و خاطره انگیزش در مجموعه «در خانه».امیدوارم باز این هنرمند را تا زمانیکه در قید حیات است فراموش نکنیم.. عکسی از خیابان شهناز (شریعتی) - تبریز - 1356 شمسی یادش بخیر .. دلم واسه اون حوضچه پر از ماهی ، اون درخت ها و گل های باغچه ، خنکای شب و صفا و صمیمیت کنار بابابزرگ و مامان بزرگ تنگ شده ....ای روزگار ای روزگار کاش هیچ وقت برزگ نمی شدیم .... خدا بیامرزه خسرو شکیبایی رو که گفت: به نظر من یه خونه هرجایی میتونه باشه. میتونه بالای یه ساختمون بلند باشه. میتونه توی یه کوچه قدیمی که زیر یه بازارچه ست باشه. میتونه بزرگ یا میتونه کوچیک باشه. میتونه برای هرکس مفهومی داشته باشه یا هر رنگی داشته باشه. میتونه به رنگ آجر یا به رنگ شیشه و سنگ باشه. میتونه رنگ قرمز یا به رنگ...ولی من... یعنی بهتره بگم ما، معتقدیم خونه هرچی که باشه، باید سبز باشه. بله، سبز و همیشه سبز