زندگی به تعداد لحظاتی که توش نفس می کشی نیست
به تعداد لحظاتیه که توش نفست بند میاد !
.
.
.
کبوتر اولی : بق بق بقووو
کبوتر دومی : بق بق بقووو؟؟؟؟
کبوتر اولی : پ ن پ قوقولی قوقو !
.
.
.
زندگی متأهلی یعنی
به همسرت مسیج بدی: ای عشق، خداوند نگهدار تو باشد
اونوقت جواب بگیری:
یه بسته قارچ، آبلیمو، مرغ، نون، بوس
.
.
.
شورای امنیت سازمان ملل
“جوراب غضنفر” را در لیست سلاحهای کشتار جمعی قرار داد !
.
.
.
هرگز نگران اینکه قلب مردی را شکستهای نباش
در بدترین حالت فقط کمی رگ به رگ شده است
و یک روز بعد دوباره مثل ساعت کار میکند !
.
.
.
نمی خواهم بعد از مرگم به احترامم یک دقیقه سکوت کنی
اکنون که زبانت نیش دارد دهنت را ببند !
.
.
.
موسی سر عصایش را به طرف فرعون گرفت
پس فرعون هراسید و چشمانش از شدت ترس خیره گشت
موسی گفت: ببین از اونجا که نگاه میکنی کج نیست !؟
.
.
.
ضرب المثل حیف نون :
اصلا چرا عاقل کند کار ؟!؟!؟
هان؟
.
.
.
میگن تو جهنم اگه با دمپایی بزنی رو سر سوسک
سوسکه بر میگرد با لگد میزنه تو شیکمت !
.
.
.
تو بهشت هر وقت انگشت کوچیکه ی پات میخواد بخوره به پایه ی مبل
پایه ی مبل جا خالی میده !
.
.
.
مشترک مورد نظر ، آدم نمی باشد … !
قطع کن لطفا
.
.
.
عزیزم یارانه ام برای تو !
(جدیدترین جمله عاشقانه)
.
.
.
دعاهای مادربزرگ عضنفر
” بر آدمای بد لعنت ، بر آدمای بد جور لعنت، بر آدمای ناجور لعنت، بر آدمای جور وا جور لعنت”
.
.
.
کاش دل آدم هم عین دماغ بود. وقتی میگرفت فین می کردی وا میشد!
.
.
.
اون صورت مظلومت اون چشمای پراشکت اون نگاه پرخشمت
منو یاد کسی میندازه که توی عروسی برنج گیرش نیومده !
.
.
.
اگر پول و پله ندارید ؛ برای عاشق شدن زیاد عجله نکنید ،
تا ترم 6 و 7 وقت دارید !
(اتحادیه ی دانشجویان)
.
.
.
مردها 4 دسته هستند:
1?zz = زن ذلیل
2?zh = زن هلاک
3?zsh = زن شهید
4?zzz = زر میزنن که زن ذلیل نیستن !
.
.
.
هیچ وقت دل یه دختر پاک و معصوم رو نشکن و باهاش بدرفتاری نکن
چون میره بینیش رو عمل میکنه و میاد دیگه محل سگ هم بت نمیده !
.
.
.
به غضنفر میگن: با باقی جمله بساز میگه: ما دیشب کوبیده خوردیم
میگن باقیش کو؟
میگه: تو یخچاله !
*
به غضنفر می گن با شاش جمله بساز میگه :
با احد و داداشاش رفتیم سینما
می گن احمق منظورمون جیش بود می گه:
اهان آبجیشم بود !
*
زجر آورترین ، دردناک ترین و حرص آورترین سوالی که
میتونی پای تلفن از یه پسر بپرسی اینه:
کجــــــــــــایی؟؟!
مرا آن دیده ی تر می شناسد
مرا از خویش بهتر می شناسد
به جرم عاشقی ها سر شناسم
مرا از پشت خنجر می شناسد . . .
.
.
.
امروز برای من شرابی ای عشق / هرچند که از پایه خرابی ای عشق
یک لحظه اگر حال خوشی می بخشی / یک عمر برای دل عذابی ای عشق . . .
.
.
.
هیچ رقیبی ندارم
جزء آیینه
که هر روز تو را نگاه میکند
او را هم شکست خواهم داد . . .
.
یک لحظه سکوت کرد و حرفش را خورد / بغضی نفس و گلوی او را آزرد
می خواست که عشق را نمایان نکند / اشک آمد و باز آبرویش را برد . . .
.
.
.
ندیدی چشم غمگین و تر من / تو رفتی و نشد این باور من
به پایت می نشینم تا بیفتد / دوباره سایه ی تو بر سرمن . . .
.
نگاهم کن که چشمانت قشنگ است
صدایم کن که دل در سینه تنگ است
مرا با خود ببر آنسوی غربت
که اینجا شیشه هم از جنس سنگ است . . .
..
نمی دانست معنای خطر را
به باد آشنایی داد سر را
ندیدی ، بوسه باران کرد با شوق
درخت عشق لب های تبر را . . .
.
تمام آسمان، تعبیر چشمت / حواس پرت من، درگیر چشمت
دلم عاشق شدن اصلا بلدنیست / اگر عاشق شدم، تقصیر چشمت . . .
.
پس از تو خط قرمز می گذارم/ پس از هر بی تو هرگز می گذارم
مبادا واژه ها دستت بگیرند! / (تو) را در یک پرانتز می گذارم . . . !
.
دگر درد دلم درمان ندارد /مسیر عاشقی پایان ندارد
مرا در چشم خود آواره کردی / نگاهت دور برگردان ندارد . . . !
.
میان چشمهایت جای من نیست / میان نامه ها امضای من نیست
بیا از دور دستی کن اشاره / مگو قلبت به زیر پای من نیست . . .
.
پاییز شدم تا تو بهارم بشوی / پرونده ی سبز روزگارم بشوی
ای عشق چرا مثل دلم زرد شدی؟ / من صبر نکردم که دچارم بشوی . . .
.
دل من یارو غمخواری ندارد / پریشان است بازاری ندارد
هزاران قلب را تسخیر کردند / کسی با قلب ما کاری ندارد . . .
.
در راه تو بی اراده رفتن خوب است / در چشم تو بی افاده رفتن خوب است
جایی که همه فکر سواری هستند / دنبال دلم پیاده رفتن خوب است . . .
..
عمریست غم و درد نشانم داده / در آتش سینه اش امانم داده
رنجور ترین درخت باغش هستم / هر بار مرا دیده تکانم داده
.
تو مپندار که من غیر تو دلبر گیرم / ترک روی تو کنم دلبر دیگر گیرم
بعد صد سال اگر برسر قبرم گذری / کفنم چاک دهم زندگی از سر گیرم . . .
.
بی وفا باشی جفایت می کنند/ بی وفایی کن وفایت می کنند
مهربانی گرچه آیینی خوش است / مهربان باشی رهایت می کنند . . .
*
من در غم تو .تودر وفای دگری / دلتنگ تو من تو دلگشای دگری
در مذهب عاشقان روالی باشد / من دست تو بوسم و تو پای دگری . . .
رمضان آمد و روان بگذشت / بود ماهی به یک زمان بگذشت
شب قدری به عارفان بنمود / این معانی از آن بیان بگذشت . . .
*
مارا به دعا کاش نسازند فراموش
رندان سحرخیز که صاحب نفسانند . . .
فرا رسیدن ماه مبارک رمضان بر شما مبارک
.
حلول ماه مبارک رمضان ، بهار قرآن ، ماه عبادتهای عاشقانه
نیایشهای عارفانه و بندگی خالصانه را به شما تبریک عرض میکنم . . .
التماس دعا
.
روزه ، تمرین کلاس زندگی / درس ایثار و خلوص و بندگی
روزه ، زنجیر هوا گسستن است / دیو و بت های درون بشکستن است . . .
فرا رسیدن ماه رمضان بر شما مبارک
.
روزه یعنی نفس خود پاک کن / قلب ابلیس درونت چاک کن
راه پرواز است سوی آسمان / ماه گردیدن بسان عاشقان
التماس دعا
.
السلام علیک یا شهر الله الاکبر و یا عید اولیائه
در ماه پر خیر و برکت رمضان برایتان قبولی طاعات و عبادات را آرزومندم . . .
التماس دعا
.
ماه در خودنگری و خودکاوشی / لب فرو بستن ، نگفتن ، خاموشی
درک مسکین از دل و جان کردن است / زندگی همچون فقیران کردن است . . .
.
ماه رمضان شد، مى و میخانه بر افتاد / عشق و طرب و باده، به وقت سحر افتاد
افطار به مى کرد برم پیر خرابات / گفتم که تو را روزه، به برگ و ثمر افتاد
با باده، وضو گیر که در مذهب رندان / در حضرت حق این عملت بارور افتاد
.
هرچه داریم از خداست و هرچه توان داریم برای خدا باید خرج کنیم.
با ادب خاص خود وارد این مهمانی بی مانند بشویم . . .
ماه رمضان بر شما مبارک
.
روزه هنگام سوال است و دعا / پر زدن با بال همت تا خدا
شهر یکرنگی و بی آلایشی / ماه تقصیر و گنه فرسایشی
عاشقان معشوق خود پیدا کنند / تا سحر در گوش او نجوا کنند
درد خود گویند با درمان خویش / با طبیب و یا انیس جان خویش . . .
*
ماه رمضان، ماه مفروش کردن قدوم شب قدر با اشکهای شوق
برای درک «زیباترین لحظهء حیات انسانی» است . . .
*
شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن
(ماه مبارک رمضان، ماه دوری از گناهان، ماه بندگی مبارکتان باد.)
*
به عاصیان وعده ی رحمت رسید
ماهی سرشار از برکت و رحمت و عبادت های پذیرفته شده
برایتان آرزومندم . . .
*
حکمت روزه داشتـن بگـذار / باز هم گفته و شنیده شود
صبرت آمــوزد و تسلط نفـس / و ز تو شیطان تو رمیده شود . . .
*
رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا / مستعد سفـــر شهر خدا کرد مرا
از گلستان کرم طرفه نسیـمی بوزید / که سراپای پر از عطر و صفا کرد مرا